یکی بود یکی نبود.غیر از خدای مهربون،هیچکس نبود
یه روز
یه پسر بچه میره به یه بستنی فروشی که یه گارسون بی حوصله داره.اون قیمت بستنی میوه ای رو میپرسه و گارسون بهش جواب میده ۱۵ سکه.
اون دونه به دونه سکه هاشو میشموره،ولی اشتباه میکنه و دوباره میشموره.
بعد،از گارسون میپرسه قیمت بستنی ساده چقدره؟ و اون،بی حوصله جواب میده ۱۰ سکه.
پس پسر بچه دوباره و دوباره میشموره و یه بستنی ساده سفارش میده.گارسون بستنی رو بهش میده و شاکی میشه از اینکه چه مشتری های احمقی داره.
که همشون دنبال چیزای ارزون ترن.اما وقتی بچه هه میره،اون میره کنار میز تا ظرف بستنی رو جمع کنه و میبینه پسره براش ۵ سکه انعام گذاشته
نکته اخلاقی:اطلاعی ندارم نویسنده هنوز نکته اخلاقی ای ننوشته براش
داستان شب اول-پسر بچه و گارسون بی حوصله
داستان شب ششم-پیرمرد ثروت مند و پسرش
داستان شب پنجم-خرس کوچولو و سایه اش
داستان شب سوم-شیر مهربون و هیزم شکن
بستنی ,گارسون ,میده ,حوصله ,نکته اخلاقی ,بستنی ساده ,جواب میده ,قیمت بستنی